دیدنش حال مرا یک جور دیگر می کند

حال یک دیوانه را دیوانه بهتر می کند!



در نگاهش یک سگ وحشی رها کرده و این


جنگ بین ما دو تا را نابرابر می کند



حالت پیچیده ی مویش شبیه سرنوشت


عشق را بر روی پیشانی مقدر می کند



آنقدر دلبسته ام بر دکمه ی پیراهنش


فکر آغوشش لباسم را معطر می کند



رنگ مویش را تمام شهر می دانند ، حیف


پیش چشم عاشق من روسری سر می کند



با حیا بودم ولی با دیدنش فهمیده ام


آب گاهی مومنین را هم شناگر می کند



دوستش دارم ولی این راز باشد بین ما


هر کسی را دوست دارم زود شوهر می کند!!