کتاب ها و سخنان شنیدنی

هر تفکر و منطقی دوست خواهد داشت

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

زندگی کلم وار !!

شخصی برای اولین بار یک کلم دید. 

اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و...

با خودش گفت : حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...! 


اما وقتی به تهش رسید وبرگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست...


🔺داستان زندگی هم مثل همین کلم هست! 

موافقین ۱ مخالفین ۰

هر چیزی خریدنی نیست

پس از عمری فقر، به ثروت وشهرت رسیدم.

و آموختم که،

با پول میتوان ساعت خرید، ولى زمان نه.

میتوان مقام خرید،

 ولى احترام نه.

میتوان کتاب خرید، 

ولى دانش نه.

میتوان دارو خرید،

ولى سلامتى نه.

میتوان رختخواب خرید،

 ولی خواب راحت نه ...

ارزش آدمها به دارایی نیست،

به معرفت آنهاست.


#چارلی_چاپلین

موافقین ۱ مخالفین ۰

غرور . تکبر یا ذهن خلاق . نظر شما ؟



مدرسه‌ای دانش‌آموزان را با اتوبوس به اردو می‌برد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک می‌شود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده می‌شود: «حداکثر ارتفاع سه متر»ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل می‌شود اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می‌شود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف می‌کند. پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت می‌شوند. پس از بررسی اوضاع مشخص می‌شود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیده‌اند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و غیره.


💭اما هیچ کدام چاره‌ساز نبود تا اینکه پسربچه‌ای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من می‌دانم!» یکی از مسئولین اردو به پسر می‌گوید: «برو بالا پیش بچه‌ها و از دوستانت جدا نشو!» پسربچه با اطمینان کامل می‌گوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتون باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی می‌آورد.» مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راه‌حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاهی معلم‌مان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درون‌مان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت می‌توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.» مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟» پسر بچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیک‌های اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.» پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.



✍امام کاظم(علیه السلام)مےفرمایند: 

زراعت درزمین هموار می روید، نه برسنگ سخت!

و چنین است که حکمت در دلهای متواضع جای

می گیرد نه در دل های متکبر. خداوند متعال ،تواضع را وسیله عقل، و تکبر را وسیله

 جهل قرار داده است.


📚تحف العقول،ص۳۹۶


موافقین ۱ مخالفین ۰

سه بیت ، سه دیدگاه


موسی (ع) خطاب به خداوند در کوه طورمیگوید:

اَرَنی ( خود را به من نشان بده)

خداوندمیفرماید:

لن ترانی ( هرگز مرا نخواهی دید)

و حالا 

برداشت سعدی:

چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر

که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"


برداشت حافظ:

چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر

تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"


برداشت مولانا:

ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد

تو که با منی همیشه، چه "تری" چه " لن ترانی

    

سه بیت، سه نگاه، سه برداشت:

همچو سعدی ، عاقلانه

همچو حافظ ، عاشقانه

همچو مولانا ، عارفانه


این هم از علامه طباطبایی موجود است :


سحر آمدم به کویت که ببینمت نهانی 

 آرنی نگفته گفتی دو هزار لن ترانی

موافقین ۱ مخالفین ۰

عاشقانه و بی ریا

دیدنش حال مرا یک جور دیگر می کند

حال یک دیوانه را دیوانه بهتر می کند!



در نگاهش یک سگ وحشی رها کرده و این


جنگ بین ما دو تا را نابرابر می کند



حالت پیچیده ی مویش شبیه سرنوشت


عشق را بر روی پیشانی مقدر می کند



آنقدر دلبسته ام بر دکمه ی پیراهنش


فکر آغوشش لباسم را معطر می کند



رنگ مویش را تمام شهر می دانند ، حیف


پیش چشم عاشق من روسری سر می کند



با حیا بودم ولی با دیدنش فهمیده ام


آب گاهی مومنین را هم شناگر می کند



دوستش دارم ولی این راز باشد بین ما


هر کسی را دوست دارم زود شوهر می کند!!

موافقین ۱ مخالفین ۰

سه گام با حضرت علی ع

سه گام با امام علی (ع)


 گام اول↯


↻ دنیا دو روز است ، یک روز با تو و روز دیگر علیه تو ، روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست نا امید مشو ، زیرا هر دو پایان پذیرند



 گام دوم↯


↻ بگذارید و بگذرید ، ببینید و دل نبندید چشم بیاندازید و دل نبازید که دیر یا زود ، باید گذاشت و گذشت...



 گام سوم↯


↻ اشکهاخشک نمیشوندمگر بر اثر قساوت قلبها و قلبها سخت و قسی نمیگردند مگر به سبب زیادی گناهان


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

پرفسور حسابی

من از این دنیا فقط اینو دریافتم که

اونی که بیشتر می گفت: "نمیدونم"، بیشتر میدونست!

اونی که "قویتر" بود، کمتر زور میگفت!

اونی که راحت تر میگفت "اشتباه کردم"، اعتماد به نفسش بالاتر بود!

اونی که صداش آرومتر بود، حرفاش با نفوذتر بود!

اونی که خودشو واقعا دوست داشت، بقیه رو واقعی تر دوست داشت!

اونی که بیشتر "طنز" میگفت، به زندگی جدی تر نگاه میکرد!


👤 پرفسور حسابی


موافقین ۱ مخالفین ۰

دانستن یا نداستن مسٸله این است .

بهتر که چیزی ندانیم تا اینکه از همه چیز

فقط نیمی را بدانیم ،

بهتر که به ذوق خویش دیوانه ، تا به سلیقه 

دیگران عاقل باشیم ...!


👤 #فریدریش_نیچه

📙 #چنین_گفت_زرتشت

موافقین ۱ مخالفین ۰

عنوان دومین مطلب آزمایشی من


زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها می باشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱